۱۳۸۷ فروردین ۲۱, چهارشنبه

نقش هوش در رهبری


قرار بود بعد از تعطیلات نوروزی مقاله ای در مورد اصول سرپرستی تهیه کنم تا بصورت کنفرانس اون رو مطرح کنم که متاسفانه فراموش کردم اما بهر جهت هر موقع ماهی بگیری تازه است برای همین این موضوع را بررسی کردم و به مطلب رسیم

بطور کلی اصول سرپرستی چیزی نیست جز همان اصولی که هر فردی برای زندگی آگاهانه یا غریضی از آن بهره می برد . چطور باید به نظرات دیگران احترام بگذاری . چطور باید با دیگران زندگی و دوستی داشته باشی و لاغیر به هین منظور این مطالب را به بعث خود اضافه می کنم


نتايج حاصل از بررسي هاي صورت گرفته حاكي از نقش قابل ملاحظه هوش هيجاني در زندگي و به خصوص در رهبري سازمانها دارد تا حدي كه برخي پژوهشگران نقش هوش عاطفي را تا هشتاد درصد و نقش هوش منطقي راتنها بيست درصد اين امر مي دانند.مطالعاتي كه در زمينه شعور عاطفي انجام شده حاكي از آن است كه باهوش ترين افراد از نظر عقلاني ، اغلب در تجارت وزندگي خصوصي موفق نيستند .تحقيقات نشان مي دهد كه مدير يا متخصصيني كه از EQ(ضريب عاطفي) بالايي برخوردارو از نظرفني نيز با تجربه هستند با آمادگي و مهارت بيشتر وسريع تر از ديگران به رفع تعارض هاي نوپا ، ضعف هاي گروهي و سازماني و خلأ هاي موجود ، ارتباطات پنهاني دراز مدت و رفع تيرگي هاي متقابل كه ارزشمندو سودمند جلوه مي نمايد خواهد پرداخت . همچنين گزارشهاي انجام شده توسط مديران در زمينه رشد تصاعدي علوم شعور عاطفي به ما مي آموزد كه چطور قدرت استدلال خود را افزايش دهيم و از انرژي عواطف ، خرد شهودي و قدرت استدلال خود را افزايش دهيم و از انرژي عواطف ، خرد شهودي وقدرت ارتباط با خود و اطرافيان بهره بيشتري كسب نماييم. علوم جديد ثابت كرده اند كه زير بناي بسياري از تصميمات مهم ، فعالترين و سودمند ترين سازمان ها و رضايت بخش ترين و موفق ترين زندگي ها ، شعور عاطفي است نه IQيا قدرت مغزي.

هیچ نظری موجود نیست: